کد مطلب:243839 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

بخشیدن مال به یارانش
[153] 3 - حضینی آورده است:

از محمد بن علی بن حدید و شاء كوفی روایت شده كه گفت: به قصد حج، بیرون آمدیم و چون حج ما به پایان رسید و از مكه بازگشتیم، گرفتار دزدان شدیم و ما، گروهی از شیعیان امام جواد علیه السلام بودیم، هر چه داشتیم، بردند و هنگامی كه به مدینه رسیدیم، خدمت امام جواد علیه السلام



[ صفحه 136]



شرفیاب شدم، حضرت قبل از اینكه چیزی بگویم، پیشدستی كرد و فرمود:

ای علی بن حدید! در منزل «عرج»، گرفتار دزدان شدید، هر چه با خود داشتید، همه را بردند و تعدادتان بیست و سه نفر است و نام هر یك از ما، با نام پدرمان را گفت، عرض كردم: به خدا سوگند! همینطور است، سرور من! چنان شدیم كه فرمودید، پس حضرت دستور داد لباس و پول زیادی به من بدهند و فرمود: میان یارانت قسمت كن، چه اینكه اینها به همان اندازه ای است كه از شما به سرقت رفته است.

علی بن حدید گفت: آنها برداشته و نزد برادران و دوستانم رفتم و میان آنها تقسیم كردم و قسم به خدا! معلوم شد كه درست به اندازه ی دارایی سرقت شده ماست. [1] .

[145] 4 - ابن حمزه گفته است:

محمد بن ابوالقاسم از پدرش - بلكه عموم راویان شیعه نقل كرده اند -، روایت كرده كه گفت: مردی از خراسان، در مدینه خدمت امام جواد علیه السلام رسید و گفت: درود بر شما ای فرزند رسول خدا! و او مذهب واقفی داشت. [2] .

پس حضرت در جوابش فرمود: سلام [3] ؛آن مرد، سلام و درود خود را تكرار كرد، باز هم حضرت فرمود: سلام؛ در این هنگام آن مرد امامت حضرت را پذیرفت (و از مذهب واقفی خارج شد).

مرد خراسانی گفت: (در آن لحظه كه حضرت جواب سلام سردی داد) با خودم گفتم: چگونه می داند كه امامش نمی شمارم و از امامتش باز ایستاده ام؟ راوی گفت: پس مرد خراسانی گریست و عرض كرد: فدایت شوم! اینها فلان مبلغ پول است، از من قبول كنید، حضرت به او فرمود: قبول كردم، ولی آنها را پیش خودت نگهدار، مرد خراسانی عرض كرد: وقتی از خانواده ام جدا شدم، خرجی كافی بلكه بیشتر از آن را برایشان گذاشته ام. حضرت فرمود: آنها را همراهت بردار كه بطور مكرر به آنها، نیاز خواهی داشت.



[ صفحه 137]



مرد خراسانی گفت: پولها را همراهم برداشتم و مراجعت كردم، ناگهان دیدم، دزدی به خانه ام زده و هر چه داشته ام، برده است و همان پولها را به خانه ی خود بردم. [4] .


[1] الهداية الكبري: 302.

[2] واقفيها كساني هستند كه بعد از امام موسي بن جعفر عليهما السلام امامت امامان بعدي را نپذيرفتند و توقف كردند و به هفت امامي نيز شهرت دارند.

[3] يعني جواب سلام حضرت، سرد بود و مثل سلام به شيعيان نبود و معلوم بود كه حضرت فهميده است كه آن مرد واقفي است.

[4] الثاقب في المناقب: 518، ح 449.